ترجمه مقاله

بی سنگی

لغت‌نامه دهخدا

بی سنگی . [ س َ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی بی سنگ . سبکی . جلفی . بی وقاری . جلافت .عدم رزانت . بی متانتی . (یادداشت مؤلف ) :
ور ز بی سنگی سرّ دل خود کشف کند
در زمان زیر و زبر سنگ شود همچو کشف .

سوزنی .


نیست در شهر سست فرهنگی
هیچ عیبی بتر ز بی سنگی .

اوحدی .


رجوع به سنگ شود.
ترجمه مقاله