بی طبع
لغتنامه دهخدا
بی طبع. [ طَ ] (ص مرکب ) (از: بی + طبع) فاقد نیرو و استعداد. بی قریحه :
عجب از طبع هوسناک منت می آید
من خود از مردم بی طبع عجب میمانم .
رجوع به طبع شود.
عجب از طبع هوسناک منت می آید
من خود از مردم بی طبع عجب میمانم .
سعدی .
رجوع به طبع شود.