ترجمه مقاله

بی غوری

لغت‌نامه دهخدا

بی غوری . [ غ َ / غ ُ ] (حامص مرکب ) بی دقتی . لاقیدی . بی عاری :
رفت آن دوره ٔ منحوسه که کار من و تو
لشی و تنبلی و لاتی و بی غوری بود.

روحانی (از فرهنگ عامیانه ٔ جمالزاده ).


ترجمه مقاله