ترجمه مقاله

بی معین

لغت‌نامه دهخدا

بی معین . [ م ُ ] (ص مرکب ) (از: بی + معین ) بی یار و یاور. (ناظم الاطباء) :
آسمان بی معین احمد او
اختران را قِران نخواهد داد.

خاقانی .


و رجوع به معین شود.
ترجمه مقاله