ترجمه مقاله

بی مقدار

لغت‌نامه دهخدا

بی مقدار. [ م ِ ] (ص مرکب ) (از: بی + مقدار) بی وقار و سبکسر. (آنندراج ). بی قدر و بی رتبه . بدون شرف و اعتبار. بدون قدرت . بی مایه و فقیر. (ناظم الاطباء) :
نیاید آن نفع از ماه کآید از خورشید
اگرچه منفعت ماه نیز بی مقدار.

بوحنیفه ٔ اسکافی .


اگر خوارست و بی مقدار یمگان
مرا اینجا بسی عز است و مقدار.

ناصرخسرو.


و آن لبان کز وی برشگ آید عقیق آبدار
چون سفال بیهده بی آب و بی مقدار شد.

سوزنی .


و رجوع به مقدار شود.
ترجمه مقاله