ترجمه مقاله

بی مونس

لغت‌نامه دهخدا

بی مونس . [ ن ِ ] (ص مرکب ) (از: بی + مونس عربی ) بی دوست و همدم . که هم صحبت ندارد:
افتاده چو زلف خویش در تاب
بی مونس و بی قرار و بی خواب .

نظامی .


رجوع به مونس شود.
ترجمه مقاله