بی مگر
لغتنامه دهخدا
بی مگر. [ م َ گ َ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) (از: بی + مگر) بی تردید. بی دودلی . بیشک . بطور قطع. بیقین :
گفتم مقام عاقله نفس است بی گمان
گفتا مقام نفس حیاتست بی مگر.
رجوع به مگر شود.
گفتم مقام عاقله نفس است بی گمان
گفتا مقام نفس حیاتست بی مگر.
ناصرخسرو.
رجوع به مگر شود.