ترجمه مقاله

بی کاره

لغت‌نامه دهخدا

بی کاره . [ رَ / رِ ] (ص مرکب ) آنکه هیچ کاری ندارد. بی کار. بی اشتغال . بی شغل . (از یادداشت مؤلف ). || بی هنر. نادان در هنر و صنعت . (یادداشت مؤلف ). || آنکه به هیچ کار نشاید. عاطل . (از یادداشت مؤلف ). || بی فایده و بی مصرف . بیسود: مردمان بیکاره ؛ کسانی که از وجود آنها هیچ فایده ای مترتب نباشد. (از ناظم الاطباء). || ولگرد. رجوع به بی کار شود.
ترجمه مقاله