بی گذر
لغتنامه دهخدا
بی گذر. [ گ ُ ذَ ] (ص مرکب ) (از: بی + گذر) بی مجرایی که از آن بگذرد. بدون شاهراه که جهتی معین برای گذشتن ندارد. || بی گذار. بی گدار :
دارد بجود و مردمی آن عالم سخا
مانند بحر بی گذر و بی کنار دل .
رجوع به گذر شود.
دارد بجود و مردمی آن عالم سخا
مانند بحر بی گذر و بی کنار دل .
سوزنی .
رجوع به گذر شود.