ترجمه مقاله

بی گمانی

لغت‌نامه دهخدا

بی گمانی . [ گ ُ / گ َ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی بی گمان . بی شکی و بی ظنی . (ناظم الاطباء). پاک از ریب و شک . اطمینان . یقن . یقین . (یادداشت مؤلف ) :
همه بی گمانی بدست آوریم
از آن به که ایدر درنگ آوریم .

فردوسی .


- بی گمانی کردن روان از چیزی ؛ خالی کردن از آن :
وزان پس همه شادمانی کنید
ز بدها روان بی گمانی کنید.

فردوسی .


و رجوع به گمان شود.
ترجمه مقاله