ترجمه مقاله

تاج الدین

لغت‌نامه دهخدا

تاج الدین .[ جُدْ دی ] (اِخ ) (ابوالفتح ...) ابن دارست شیرازی از وزراء سلجوقیان است و چند بار وزارت سلطان مسعودبن محمدبن ملکشاه (526- 547 هَ . ق .) را داشت و در جنگی که بین سلطان مسعود و سنجر روی داد مسعود شکست خورد و تاج الدین اسیر گشت :... و حملت میسرة السلطان سنجر علی میمنة الملک مسعود و ثبت السلطان سنجر مع ابطال ممالیکه ، و قراجا الساقی و الملک مسعود فی القلب .فزحف السلطان سنجر الی قراجا، فقاتل اشد قتال حتی اسروا سرمعه یوسف الجاوش صاحبه و أسر تاج الدین [ بن ] دارست وزیر الملک مسعود و انهزم الملک مسعود... (اخبارالدولة السلجوقیه ص 101). و رجوع به صفحات 118 و122 و 123 همین کتاب شود. و صاحب کتاب شدالازار فی حظ الاوزار عن زوار المزار در ذکر احوال اتابک سنقربن مودود چنین آورده است : اول الملوک السلغریة کان ملکارحیماً عادلا بین البرایا مشفقاً علی جمیع الرعایا قد ولی امور شیراز و اطرافها ثلاث عشرة سنة فبسط العدل و نشر الخیر و لم الشعث و استوزر الصاحب تاج الدین وکان قبل ذالک وزیراً للسلطان مسعودبن محمود [ صح : مسعودبن محمد ]. (شدالازار چ محمد قزوینی صص 256- 258).علامه محمد قزوینی در حاشیه ٔ صص 257- 258 چنین آورده است : مقصود ابوالفتح تاج الدین بن دارست شیرازی است از مشاهیر عمال و وزراء سلجوقیان ، وی چندین نوبت به وزارت سلطان مسعودبن محمدبن ملکشاه (526- 547 هَ . ق .) نایل آمد و در سنه ٔ 526 در جنگی که مابین سلطان سنجر و سلطان مسعود مزبور در حوالی دینور روی داد و سنجر غالب گردید از جمله ٔ کسانی که بدست سپاهیان سنجر اسیر شدند یکی همین تاج الدین بن دارست بود که در آن وقت وزیر مسعود بود (تاریخ سلجوقیه ٔ عماد کاتب ص 159. وزبدة التواریخ ص 101) و پس از آن در عهد حکومت امیربوزابه برفارس یعنی مابین سنوات 542532 هَ . ق . بوزارت امیر مزبور ارتقاء جست ولی علی التحقیق معلوم نیست در چه سالی . در سنه ٔ 540 که سه نفر از اکابر امراء مسعود یعنی امیر بوزابه ٔ مزبور و عبدالرحمن بن طغایرک و عباس والی ری با یکدیگر عقد اتفاقی بسته و اموردولت را در دست گرفتند و بر سلطان مسعودکاملا مسلط گردیدند سلطان را مجبور نمودند که وزارت خود را بصاحب ترجمه تفویض نماید (عماد کاتب ص 214 و ابن الاثیر 11:40 وزبدة التواریخ 118). و عماد کاتب که باصاحب ترجمه معاصر بوده در این موقع در تاریخ سلجوقیه در حق وی چنین نویسد: «ذکر وزارة تاج الدین ابن دارست الفارسی قال کان ابن دارست وزیر «بوزابه » صاحب فارس ، فرتبه فی وزارة السلطان [ مسعود ] لیصدر الامور علی مراده ویورد علی وفق ایراده و کان هذا الوزیر رفیع القدر وسیع الصدر محباً للخیر مبغضاً للشر فما فعل امرا ینقم علیه و لا احال حالا یتوجه لاجلها اللائمة علیه . و نائبه امین الدین ابوالحسن الکازرونی ذوالدین المتین و الحلم الرزین و الاستهتار باعمال البر و الاشتهار بافعال الخیر». در سنه ٔ 541 هَ . ق . که امیر عباس والی ری مذکور در فوق بتدبیر سلطان مسعود در بغداد کشته شد سپاهیان عباس در کوچه های بغداد بنای شورش گذاردند و عوام و اوباش بقصد غارت سرای تاج الدین وزیر مزبور هجوم آوردند سلطان در حال جماعتی سواران فرستاد تا خانه ٔ او را از نهب و تاراج محفوظ داشتند، و اندکی پس از این واقعه بخواهش خود صاحب ترجمه سلطان او را از وزارت خود منفصل نمود و با اعزاز و اکرام تمام بفارس نزد مخدوم قدیمی خود بوزابه فرستاد تا در جلب رضای او نسبت بسلطان و کف شر او بقدر امکان کوتاهی ننماید.(عماد کاتب 217- 218، و ابن الاثیر 11:44). در سنه ٔ 549 سلطان محمدبن محمودبن محمدبن ملکشاه (547 - 554 هَ . ق .) او را از فارس باصفهان طلبید تا وزارت خود را بدو دهد و او باصفهان آمد و مدتی نیز در آنجا توقف نمود ولی بالاخره سلطان از آن خیال منصرف گردید و وزارت خود را به شمس الدین ابوالنجیب درگزینی داد عمادکاتب (ص 245) و از این فقره ٔ اخیر معلوم می شود که صاحب ترجمه بنحو قدر متیقن تا حدود 500 هَ . ق . در حیات بوده است و از این ببعد معلوم نشد چه مقدار دیگر زیسته است و از کتاب حاضر چنانکه در متن ملاحظه می شودو صریحاً بر می آید که تاج الدین صاحب ترجمه بوزارت اتابک سنقربن مودود اولین پادشاه از سلسله ٔ سلغریان فارس (543- 558 هَ . ق .) نیز نایل آمده بوده است و درشیرازنامه صص 147- 148 گوید که : وی بوزارت ملکشاه بن محمود [ بن محمد ملکشاه سلجوقی ] در شیراز نیز منتصب شده بوده است ولی چون در این فصول فترت مابین دیالمه و سلغریان ، شیرازنامه ٔ مطبوع مشحون از اغلاط و اوهام و اشتباهات تاریخی است این سخن او نیز با نهایت احتیاط باید تلقی شود. و در ختام این نکته را نیز ناگفته نگذاریم که صاحب ترجمه بتصریح عماد کاتب ص 512 خواهرزاده ٔ تاج الملک ابوالغنائم مرزبان بن خسرو فیروز معروف به ابن دارست وزیر ترکان خاتون زوجه ٔ ملکشاه و رقیب بزرگ نظام الملک طوسی که بنا بر مشهور قتل نظام الملک باغوای او بوده می باشد و بهمین علت بوده که غلامان نظام الملک چنانکه در کتب تواریخ مشروحاً مذکور است بانتقام خون مخدوم خود ناگهان بر سر او ریخته اعضای او را از هم قطعه قطعه کردند (عماد کاتب صص 61- 63، 215 و عموم کتب تواریخ در شرح احوال نظام الملک ).رجوع به کتاب شدالازار چ محمد قزوینی ص 348 و 349 و تجارب السلف چ عباس اقبال ص 282 و حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 560 و دستور الوزراء چ سعید نفیسی ص 237 شود.
ترجمه مقاله