ترجمه مقاله

تاراچند

لغت‌نامه دهخدا

تاراچند. [ ] (اِخ ) برادرزاده ٔ راجه اندردون معاصر عادلشاه : ... در این اثنا راجه اندردون در اجین بی سامانگی پادشاه دیده بغی ورزید عادلشاه به امرایانی (کذا) که با او اتفاق داشتند از گوالیر برآمده بکوچ متواتر در نواحی اجین رسید. راجه از آمدن سپاه پادشاهی خبر یافته برادرزاده ٔ خود را که تاراچند نام داشت با پاره ای سپاه در اجین گذاشته و خود با لشکر بسیار ده گروهی از اجین برآمده مقابل لشکر پادشاهی شد... (تاریخ شاهی ص 293).
ترجمه مقاله