ترجمه مقاله

تارتن

لغت‌نامه دهخدا

تارتن . [ ت َ ] (نف مرکب ، اِ مرکب ) (از: تار+ تن ، تننده ) عنکبوت را گویند. (آنندراج ) (فرهنگ نظام ). || جولاهه که بافنده ٔ جامه و اقمشه باشد. || کنایه از کرم ابریشم است . رجوع به تارتنک ، کارتن ، کارتنه و کارتنک شود.
ترجمه مقاله