ترجمه مقاله

تارتو

لغت‌نامه دهخدا

تارتو. (اِخ ) پسر «توقان » و نوه ٔ «باتو»: پسر اول «توقان »، «تارتو»، او را خواتین و قومایان بوده اند اما نام ایشان معلوم نشده و دو پسر داشته است ، «تولابوقا» فرزند او معلوم نشد، «کونچاک » پسری داشته بوزبوقا نام . (جامع التواریخ رشیدی ج 2 چ بلوشه ص 110). و رجوع به همان کتاب ص 108 و 109 و بخش فرانسه ص 30 شود.
ترجمه مقاله