ترجمه مقاله

تاردو

لغت‌نامه دهخدا

تاردو. (اِخ ) تاتئو. مورخین رومیةالصغری نام «تاتئو» رئیس ترکان عربی را «تاردو» ضبط کرده اند: از زمانی که «ون تی » امپراتور چین بپادشاهی رسید، یعنی از سال 581 م . جمعی او را برانگیختند که در میان ترکان نفاق اندازد و چون تفرقه ای در میان ترکان جنوبی افتاده بود آن تفرقه را دامن زد و «تاتئو» نام رئیس ترکان غربی رابر ایشان برانگیخت و همین باعث شد که از آن به بعد ترکها همواره دو دسته بودند، یک دسته ترکان جنوبی و دیگر دسته ترکان غربی ... در سال 599 م . «تاتئو» کوششی کرد که دوباره ایشان را متحد سازد ولی این «تاتئو»که مورخین رومیةالصغری او را «تاردو» نامیده اند با وجود آنکه در سال 575 م . سفیر روم را... با تفرعن بسیار پذیرفته بود... نتوانست در برابر شورش یکی از قبایل ترک ... پایداری کند. (احوال و اشعار رودکی سعید نفیسی ج 1 صص 177 - 178). در سال 580 م . «تیبر» دوم چون می خواست ترکان را بجنگ با ایران مجهز کند سفارت دیگری بریاست «والانتَن » فرستاد ولی پسر «دیزابول » که مورخین رومی نام او را «تاردو» و مورخین چینی «تاتئو» ضبط کرده اند، و در آن زمان پادشاهی می کرد چندان خوب از این سفیر پذیرائی نکرد. (احوال و اشعار رودکی سعید نفیسی ج 1 ص 186). ظاهراً این «تاتئو» باید غیر از «تاتئو» پسر «سه تیه می » یا «ایستامی » جد ترکان شرقی باشد. رجوع به «تاتئو» و احوال و اشعار رودکی سعید نفیسی ج 1 ص 181 و تاتئو در همین لغت نامه شود.
ترجمه مقاله