ترجمه مقاله

تاش فراش

لغت‌نامه دهخدا

تاش فراش . [ ش ِ ف َرْ را ] (اِخ ) طاش فراش . حاجب سلطان مسعود غزنوی بود و به حکمرانی اصفهان و گرگان و طبرستان رسید و منصب سپهسالاری لشکر یافت . در سال 430 هَ . ق . طایفه ٔ شبانکاره را از نواحی اصفهان براند. در زبدةالتواریخ (نسخه ٔ موزه ٔ بریتانیا ورق 4 ب ) آمده : عمید ابوسهل حمدونی با تاش فراش و لشکریان بسیار به اصفهان رفت و ملک علاءالدوله ابوجعفر بهزیمت شد و آن دو، خزاین و سرای وی را غارت کردند و شیخ حکیم ابوعلی بن سیناء وزیر ملک علاءالدوله بود، پس عسکر طاش فراش کتابخانه ٔ ابوعلی را غارت و اکثر تصانیف و کتب وی را بخزانه ٔ کتب غزنه نقل کردند... (تتمه ٔ صوان الحکمه چ لاهور ج 1 ص 56). رجوع به تاریخ مغول تألیف عباس اقبال ص 381 و اخبارالدولة السلجوقیه چ محمد اقبال ص 6و تاریخ الحکماء ابن القفطی ص 425 و فهرست تاریخ بیهقی چ فیاض و تاریخ کرد تألیف رشید یاسمی ص 189 شود.
ترجمه مقاله