ترجمه مقاله

تانیسر

لغت‌نامه دهخدا

تانیسر. [ س َ ] (اِخ ) نام شهری است در هندوستان . (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء). گردیزی در زین الاخبار آرد: در سنه ٔ احدی و اربعمائه (401 هَ . ق .)... چنین خبر آوردند مر امیر محمود را، که تانیسر جایی بزرگ است و بتان بسیار اندرون ، و این تانیسربنزدیک هندوان همچنان است که مکه بنزدیک مسلمانان ، و سخت بزرگ دارند هندوان آن بقعت را، و اندر آن شهر بتخانه ٔ سخت کهن و اندر آن بتخانه بتی است که آن را جکرسوم گویند. چون امیر محمود رحمه اﷲ این خبر بشنید رغبتش افتاد که بشود و آن ولایت را بگیرد و آن بتخانه ویران کند و مزدی جزیل خویشتن را بحاصل آرد و اندر سنه ٔ اثنین و اربعمائه (402 هَ . ق .) از غزنین برفت و قصد تانیسر کرد. چون براو چیپال شاه هندوستان خبر یافت تافته گشت و رسول فرستاد سوی امیر محمود که اگر این عزم را بیفکنی و سوی تانیسر نشوی پنجاه فیل خیاره بدهم . امیر محمود رحمه اﷲ بدان سخن التفات نکرد و برفت ، (چون ) به دیره رام رسید مردمان رام بر راه آمدند اندر انبوهی بیشه و اندر کمینگاهها بنشستند و بسیار مسلمانان را تباه کردند و چون به تانیسر رسید شهر خالی کرده بودند، آنچه یافتند غارت کردند و بتان بسیار بشکستند و آن بت جکرسوم را به غزنین آوردند و بر درگاه بنهادند و خلق بسیار گرد آمده بنظاره ٔ آن . (زین الاخبار چ 1327 ص 55).
از آنکه جایگه حج هندوان بودی
بهار گنگ بکند و بهار تانیسر.

عنصری .


بکشت مردم و بتخانه ها بکند و بسوخت
چنانکه بتکده ٔ دارنی و تانیسر.

فرخی .


رجوع به تانیشر شود.
ترجمه مقاله