ترجمه مقاله

تأسف خوردن

لغت‌نامه دهخدا

تأسف خوردن . [ ت َ ءَس ْ س ُ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) اندوه خوردن . افسوس خوردن .دریغ خوردن : بسیار تأسف خورد و توجع نمود. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 371). و بر تعجیلی که از تسویل شیطان و تخییل بهتان رفته تأسف ها خورد. (سندبادنامه ص 153). دوان آمد و تلطف کرد و تأسف خورد. (گلستان ). و بر عمر تلف کرده تأسف میخوردم . (گلستان ).
هوایی که در جیب یوسف خورد
ز محرومی او تأسف خورد.

طغرا (از آنندراج ).


رجوع به تأسف و ترکیبات آن شود.
ترجمه مقاله