ترجمه مقاله

تأسن

لغت‌نامه دهخدا

تأسن . [ ت َ ءَس ْ س ُ ] (ع مص ) از بوی بد چاه بیهوش گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). گرفتن گاز چاه کسی را. || متغیر شدن آب . (از اقرب الموارد) (از قطرالمحیط) (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بگردیدن آب . (تاج المصادر بیهقی ). || خوی و اخلاق پدر خود گرفتن . (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). خوی کسی گرفتن . (تاج المصادر بیهقی ). || یاد عهدگذشته کردن و تأخیر و درنگ کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تأسن بر عهد؛ بیاد آوردن آن .(از قطر المحیط). || تأسن عهد و دوستی کسی ؛ تغییر یافتن آن . (از اقرب الموارد). || درنگی شدن . (تاج المصادر بیهقی ). || بهانه جستن بر کسی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بهانه آوردن . (تاج المصادر بیهقی ). بهانه جستن بر کسی و تأخیر درنگ کردن بر وی . (از قطر المحیط).
ترجمه مقاله