ترجمه مقاله

تأمر

لغت‌نامه دهخدا

تأمر. [ ت َ ءَم ْ م ُ ] (ع مص ) یکدیگر را فرمودن . (تاج المصادر بیهقی ). تسلط و تحکم . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد): تأمر القوم ؛ حکم کرد بعض آن مر بعض را. (منتهی الارب ). امیری کردن . (زوزنی ). || مشورت کردن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله