ترجمه مقاله

تبخس

لغت‌نامه دهخدا

تبخس . [ ت َ ب َخ ْ خ ُ ](ع مص ) تبخس مخ ؛ نماندن مغز مگر در استخوانهای انگشتان و چشم . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). کم شدن چنانکه باقی نماند مگر در انگشتان پا و چشم . (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). و آن آخرین چیزی است که باقی ماند. (از اقرب الموارد). رجوع به تبخیس شود.
ترجمه مقاله