ترجمه مقاله

تبراک

لغت‌نامه دهخدا

تبراک . [ ت َ ] (ع مص ) تبراک شتر؛ فروخفتن شتر. (اقرب الموارد). و حقیقت آن قرار گرفتن شتر بر «برک » خود یعنی سینه ٔ خود است . (اقرب الموارد) . و رجوع به قطر المحیط و منتهی الارب شود. || تبراک هر چیز به جایی ؛ ثابت شدن آن . (اقرب الموارد). || پیوسته شدن باران ابر. || کوشیدن مرد در کار. (قطر المحیط).
ترجمه مقاله