تبره
لغتنامه دهخدا
تبره . [ ت ُ رَ / رِ ] (اِ) مخفف توبره : العلیقه ، تبره که بر ستور کنند. (مهذب الاسماء) :
بسته بر آخور او استر من جو میخورد
تبره افشاند بمن گفت مرا میدانی .
رجوع به توبره شود.
بسته بر آخور او استر من جو میخورد
تبره افشاند بمن گفت مرا میدانی .
حافظ.
رجوع به توبره شود.