ترجمه مقاله

تبر

لغت‌نامه دهخدا

تبر. [ ت ِ ] (ع اِ) طلا و نقره یا ریزه ٔ آنها پیش از آنکه ریخته باشند و چون بریزند زر و نقره باشند. یا آنچه که از کان برآرند پیش از گداختن و در کالبد ریختن و شکسته ٔ شیشه و هر جوهر که بکار رود ازمس و روی . واحد آن تِبْرَة. (از قطر المحیط). زری که هنوز سکه نزده باشند و چون سکه زنند دینار شود که آن را عین نامند. تبر جز به زر اطلاق نگردد، بعضی ها درباره ٔ نقره هم آن را گفته اند و گویند آنچه که از کان برآورند از زر و سیم و جمیع مواد معدنی پیش از آنکه گداخته و ریخته باشند. ابن جنی گوید: آن را تبر نگویند مگر آنکه در خاک کان باشد، یا ریزه باشد. (از اقرب الموارد). زر و سیم یا ریزه ٔ سیم و زر که هنوز نریخته باشند و بعد ریختن ذهب و فضه نامند یا آنچه از کان آرند قبل از آنکه بگدازند آن را و بقول زجاج هر فلز که بکار آید از مس وروی و مانند آن . کذا فی المعرب . ج ، تبور. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). در عربی فلز قیمتی که نامهای دیگرش طلا و ذهب ، و در نقره و فلزات دیگر هم مجازاً استعمال میشود. (فرهنگ نظام ). زر خالص . (شرفنامه ٔ منیری ). طلا. (برهان ) زر. (انجمن آرا) (لسان العجم شعوری ج 1 ورق 298 الف ). طلا که به فارسی آن را زر گویند. (غیاث اللغات ). بر طلا و نقره ٔ خام (پیش از آنکه استعمال گردد) اطلاق شود و بعضی ها مس را هم بدان افزایند و گروهی تبر را بر همه ٔ مواد ذوب شدنی که هنوز استعمال نشده باشند اطلاق کنند ولی اطلاق تبر بر طلا ازنقره و دیگر مواد مشهورتر است ... (الجماهر ص 232).
ترجمه مقاله