ترجمه مقاله

تبست

لغت‌نامه دهخدا

تبست . [ ت َ ب ِ ] (ص ، اِ) آیین و ملت و مذهب سست وضعیف را گویند. (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). ملت ضعیف و سست . (ناظم الاطباء). هدایت آرد: اصل این لغت تبهست بوده مخفف شده :
اگر نه عدل شه استی و نیک رایی او
شدی سراسر کار جهان تباه و تبست .

سوزنی .


(انجمن آرا) (آنندراج ). برهان و مقلدانش معانی مذهب و ضعیف را هم برای این لفظبا کسر ثانی نوشتند چون ضبط برهان بهیچ وجه قابل اعتبار نیست حذف نمودم . (فرهنگ نظام ).
ترجمه مقاله