ترجمه مقاله

تبهکن

لغت‌نامه دهخدا

تبهکن . [ ت َ ب َ ک ُ ] (ع مص ) بمانندبهکنه (زن نازک اندام نرم تن جوان و شاداب ) راه رفتن زن کلان سرین در راه رفتن خویش . (از قطر المحیط). بهکنه گردیدن زن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء): تبهکنت فی مشیتها؛ یعنی همچو زنان بهکنه رفت . (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله