ترجمه مقاله

تبیع

لغت‌نامه دهخدا

تبیع. [ ت َ ] (ع اِ) گوساله را گویند. مؤنث : تبیعه چنانکه در صراح مذکور است و در جامع الرموز در کتاب زکوة گوید: تبیع نرینه بچه ٔ گاو باشد در سن یک سالگی و تبیعه مؤنث آن است . بیرجندی نیز قریب بهمین معنی آورده ولی متذکر شده که سالش تمام و داخل سن دوسالگی گردیده باشد. (کشاف اصطلاحات الفنون ). ج ، تباع و تبائع. (اقرب الموارد) (قطر المحیط) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ): بچه ٔ گاو وچون از مادر بزمین آید عجل ، پس تبیع تا آنگاه که هشت ماهه شود. (تاریخ قم ص 178). از سی گاو، تبیعی یا جزعی یا تبیعه ای یا جزعه ای بدهد... و چون به شصت رسد دو تبیع یا دو جزع یا دو جزعه بدهد. (تاریخ قم ص 175). || آنکه شاخ و گوش وی برابر باشد. (از قطر المحیط) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
ترجمه مقاله