ترجمه مقاله

تب کردن

لغت‌نامه دهخدا

تب کردن .[ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) گرفتار تب شدن :
مریضی که در عشق تب میکند
علاجش دو عناب لب میکند.

رفیقای نائینی (از آنندراج ).


رجوع به تب و دیگر ترکیب های آن شود.
ترجمه مقاله