ترجمه مقاله

تثبت

لغت‌نامه دهخدا

تثبت . [ ت َ ث َب ْ ب ُ ] (ع مص ) تأنی و شتاب نکردن در امری و در رأیی . (از تاج العروس ج 1 ص 534). تأنی درامری . (از قطر المحیط). درنگ . (دهار) (ترجمان عادل بن علی ) (کنزاللغات ) (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تأنی و مشاورت و فحص کردن در امر و رایی . (از المنجد) : آن همه وزر و وبال به بوالحسن عراقی و دیگران بازگشت اما هم بایستی که امیر رضی اﷲ عنه در چنین ابواب تثبت فرمودی .(تاریخ بیهقی چ ادیب ص 470). پادشاه را در همه ٔ معانی ... تأمل و تثبت لازم است . (کلیله و دمنه ). آخر مردصیقل به تثبت و تأنی از جوهر آهن ظلمانی بروزی چندآیینه میکند. (سندبادنامه ص 52). در این سیاست تأخیر کن تا من بحضرت شاه روم و مذمت تعجیل در سیاست و محمدت تأخیر و تأنی و تثبت بازنمایم . (سندبادنامه ص 146). در باب مصالح ممالک تأمل نموده شرایط تثبت و تدبر تقدم یافت . (جهانگشای جوینی ). عقال تثبت از دست اختیار ایشان برود. (جهانگشای جوینی ). || بجای آوردن . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ) (کنزاللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || برقرار ماندن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). برقرار بودن . (فرهنگ نظام ) : که چون سلطان گذشته شد امیر محمد جای وی نتواند داشت و از وی تثبتی نیاید. (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 137 و چ ادیب ص 131).
ترجمه مقاله