ترجمه مقاله

تجبجب

لغت‌نامه دهخدا

تجبجب . [ ت َ ج َ ج ُ ] (ع مص ) قدید کردن .(زوزنی ). توشه گرفتن مرد وشیقه را و آن گوشتی است که آن را یک جوش داده قدید سازند تا دیر ماند. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ): تجبجب الرجل ُ؛ قدد اللحم وشیقة. (قطر المحیط). اذا عرضت منها کهاة سمینة فلا تهد منها و اتشق و تجبجب . (اقرب الموارد).
ترجمه مقاله