ترجمه مقاله

تجبر

لغت‌نامه دهخدا

تجبر. [ ت َ ج َب ْ ب ُ ] (ع مص ) گردنکشی کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (غیاث اللغات ). تکبر کردن . (از قطر المحیط) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تکبر و خود را بزرگ شمردن . (فرهنگ نظام ): تهورو تجبر او [ شیر ] میشناختم . (کلیله و دمنه ). هرگز مقود انقیاد بکس نداده بود و جز تعزز و تجبر نشناخته . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 416). || رستن نبات پس از خوردن . (تاج المصادر بیهقی ) (اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رستن گیاه بعد از چریدن . (آنندراج ). || سبز و با برگ شدن درخت . (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || التیام یافتن استخوان پس از شکستن . || بازگشتن چیزی که از دست کسی رفته باشد. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). بازیافتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بازیافتن چیزی که رفته باشد از کسی . (آنندراج ). || بحال آمدن بیمار. (از قطر المحیط) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || درست و نیکو حال گردیدن . || توانگر شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله