ترجمه مقاله

تحرس

لغت‌نامه دهخدا

تحرس . [ ت َ ح َرْ رُ ] (ع مص ) احتراس . خویشتن را از چیزی نگاه داشتن . (زوزنی ). تحرس از چیزی ؛ خود را پاس داشتن از آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). خود را از چیزی نگاه داشتن . (آنندراج ). تحفظ. (قطر المحیط). احتراس . توقی و تحفظ. (اقرب الموارد).
ترجمه مقاله