ترجمه مقاله

تحرمز

لغت‌نامه دهخدا

تحرمز. [ ت َ ح َ م ُ] (ع مص ) ذکی گردیدن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (قطر المحیط). ذکاوت داشتن و زیرک بودن . (فرهنگ نظام ). || حرام زادگی کردن و گویند این لفظ را فارسیان وضع کرده اند، و از حرامزاده مشتق است . (برهان ). حرامزادگی کردن و این موضوع فارسیان است ، مشتق از حرامزاده . (شرفنامه ٔ منیری ). حرام زاده و مکار بودن ... در این صورت مصدر جعلی است از لفظ حرامزاده . (فرهنگ نظام ) : کذب و تزویر را وعظ و تذکیر دانند و تحرمز و نمیمت را صرامت و شهامت نام کنند. (جهانگشای جوینی ). و بواسطه ٔ تحرمز و مکیدت او امور ممالکی که به کورکوز مفوض شده است ... (جهانگشای جوینی ).زیرکی در تحرمز ابلهی در تبرز. (جهانگشای جوینی ).
ترجمه مقاله