ترجمه مقاله

تحسیب

لغت‌نامه دهخدا

تحسیب . [ ت َ ] (ع مص )سیر خورانیدن و سیر نوشانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (قطر المحیط). || کسی را چندان عطا دادن تا خوشنود شود. (تاج المصادر بیهقی ). دادن آنچه شخص بدان خوشنود شود. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). دادن کسی را چیزی که بدان خوشنود شود. (آنندراج ). || چیزی را بالش کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). توسد. (اقرب الموارد) (قطر المحیط). || بر بالش نشاندن . (تاج المصادر بیهقی ). بر بالش نشانیدن کسی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || مرده را در کفن پیچیده در گور کردن ، یا دفن کردن در سنگستان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). دفن کردن میت را در سنگ یا دفن کردن او را با کفن . (اقرب الموارد) (قطر المحیط).
ترجمه مقاله