ترجمه مقاله

تحفل

لغت‌نامه دهخدا

تحفل . [ ت َ ح َف ْ ف ُ] (ع مص ) زدوده شدن . (تاج المصادر بیهقی ). || زینت گرفتن و آراسته شدن . (منتهی الارب ). آراسته شدن . (اقرب الموارد) (قطر المحیط). || تحفل آب و لبن ؛ گرد آمدن آن . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). تحفل آب ؛ تجمع آن . (قطر المحیط). تحفل شیر؛ جمع شدن آن . (اقرب الموارد). || تحفل مجلس ؛ پر گردیدن آن از مردم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (قطر المحیط).
ترجمه مقاله