ترجمه مقاله

تحلیة

لغت‌نامه دهخدا

تحلیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) (از «ح ل ی ») بازیور کردن . (تاج المصادر بیهقی ). زیور بکردن . (زوزنی ). زیوربستن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (غیاث اللغات ). زن را زیور پوشانیدن و زیور برای وی ساختن . (ازمنتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). || کسی را صفت کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (غیاث اللغات ). صفت حلیه ٔ کسی کردن . (زوزنی ). وصف حلیه ٔ زن کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). وصف حلیه ٔ زن کردن و نعت او. (از قطر المحیط). || نشان کسی بدادن .(تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). || در نشان کسی تأمل کردن . (تاج المصادر بیهقی ). تأمل کردن در نشان زن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله