ترجمه مقاله

تحنث

لغت‌نامه دهخدا

تحنث . [ ت َ ح َن ْ ن ُ ] (ع مص ) عبادت کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). عبادت کردن شبهای چند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از قطر المحیط). تعبد. (اقرب الموارد). مثل تحنف . (اقرب الموارد) (قطر المحیط). حدیث : کان یخلو بغار حراء فیتحنث ُ فیه . || از گناه حذر کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). انداختن گناه را از خود. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (قطر المحیط). ابن سیده آرد: بعقیده ٔ من تحنث در اینجا مبنی بر سلب است چنانکه گویی گناه را از خود نفی می کند، نظیر تهجد که مقصود خواب از چشم بیرون کردنست و چنین است تأثم و تحوب و باب تفعل بمعنی دور کردن چیزی از خود در شش مورد است : تحنث و تأثم و تحوب و تنجس و تحرج و تهجد. (اقرب الموارد). || گوشه گرفتن از پرستش بتان . || تحنث از فعل ؛ توبه کردن از آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (قطر المحیط).
ترجمه مقاله