ترجمه مقاله

تحویز

لغت‌نامه دهخدا

تحویز. [ ت َح ْ ] (ع مص ) اشتربه آب بردن . (تاج المصادر بیهقی ). به نرمی و سبکی راندن اشتران را سوی آب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء):حَوَّزَ الابل َ تحویزاً؛ وجهها الی الماء لیلةالحوز. (اقرب الموارد) (قطر المحیط). || در حوزه ٔچیزی آوردن چیزی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله