ترجمه مقاله

تختم

لغت‌نامه دهخدا

تختم . [ ت َ خ َت ْ ت ُ ] (ع مص ) انگشتری درکردن . (تاج المصادر بیهقی ). انگشتری در انگشت کردن .(زوزنی ) (آنندراج ) (اقرب الموارد) (قطر المحیط). انگشتری در دست کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || بر سر عمامه بستن . (منتهی الارب ) (آنندراج )(ناظم الاطباء). تعمم : تختم بالعمامة. (اقرب الموارد). || پنهان کردن چیزی را. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (قطر المحیط). || علامةالحق علی القلب من العارفین . (تعریفات جرجانی در اصطلاحات صوفیه ). || تغافل کردن از چیزی و خاموش گشتن . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (قطر المحیط).
ترجمه مقاله