تخت پایه
لغتنامه دهخدا
تخت پایه . [ ت َ ی َ / ی ِ ] (اِ مرکب ) پایه ٔ تخت . زیر تخت :
همه در زیر تخت پایه ٔ شاه
صف کشیدند چون ستاره و ماه .
پایه بر پایه ، بردوید به بام
رفت تا تخت پایه ٔ بهرام .
گفتمش همسر تو سایه ٔ تست
تاج من خاک تخت پایه ٔ تست .
همه در زیر تخت پایه ٔ شاه
صف کشیدند چون ستاره و ماه .
نظامی .
پایه بر پایه ، بردوید به بام
رفت تا تخت پایه ٔ بهرام .
نظامی .
گفتمش همسر تو سایه ٔ تست
تاج من خاک تخت پایه ٔ تست .
نظامی .