ترجمه مقاله

تخرق

لغت‌نامه دهخدا

تخرق . [ ت َ خ َرْ رُ ] (ع مص ) دروغ فرابافتن . (تاج المصادر بیهقی ). دروغ بربافتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). تخرق کذب ؛ اختلاق آن .(اقرب الموارد) (المنجد). || دریده شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). دریده شدن و پاره پاره شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || شدت وزش باد. (المنجد). || فراخ دستی کردن در عطا. (تاج المصادر بیهقی ). فراخی کردن در عطا. (زوزنی ). فراخ دستی کردن در سخاوت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد):
فتی ان هو استغنی تخرق فی الغنی
و ان عض دهر لم یضع متنه ُ الفقر.

(اقرب الموارد).


ترجمه مقاله