ترجمه مقاله

تخریق

لغت‌نامه دهخدا

تخریق . [ ت َ ] (ع مص ) نیک بدریدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). دریدن و پاره پاره کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). پاره کردن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از المنجد) :
مدح تعریف است و تخریق حجاب
فارغ است از مدح و تعریف آفتاب .

مولوی .


|| بسی دروغ گفتن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). بسیار دروغ گفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد).
ترجمه مقاله