ترجمه مقاله

تخزع

لغت‌نامه دهخدا

تخزع . [ ت َ خ َزْ زُ] (ع مص ) واپس استیدن . (تاج المصادر بیهقی ). تخلف کردن از قوم خود. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد). || پاره گوشت جدا کردن از جزور. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || بخش بخش کردن مردم چیزی را وگرفتن آن را میان خود. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). قطعه قطعه کردن و میان خود قسمت کردن چیزی را. || گرفتن چیزی را. (اقرب الموارد).
ترجمه مقاله