ترجمه مقاله

تخشخش

لغت‌نامه دهخدا

تخشخش . [ ت َ خ َ خ ُ ] (ع مص ) آوازکردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). شنیده شدن آواز بهم خوردن زیور یا سلاح یا هر چیز خشک که به یکدیگر خورد. گویند: سمعت خشخشةَ السلاح و الحلی ؛ ای صوته . (از اقرب الموارد). شنیدن صدای برخورد شمشیر یا گیاه خشک . (از المنجد). || درآمدن در درختها و غایب شدن در آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). داخل شدن در میان مردم یا درخت . (اقرب الموارد) (المنجد).
ترجمه مقاله