ترجمه مقاله

تخم بازی

لغت‌نامه دهخدا

تخم بازی . [ ت ُ ] (حامص مرکب ) تخم مرغ بازی . بازی کردن اطفال به بیضه ، در روز عید و نوروز.(آنندراج ). روز نوروز عید، کودکان به بیضه های رنگین بازی کنند. (غیاث اللغات ). قسمی بازی کودکان که با تخم ماکیان بازی می کنند. (ناظم الاطباء) :
خوش است بر سر کو تخم مرغ بازی یار
نشسته هر طرفی عاشقان قطارقطار.

سیفی (از آنندراج ) (از بهار عجم ).


ترجمه مقاله