ترجمه مقاله

تداعی

لغت‌نامه دهخدا

تداعی . [ ت َ ] (ع مص ) پیش آمدن دشمن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (اقرب الموارد). || جمع شدن بر کسی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). جمع شدن قوم بر کسی وبه دشمنی برخاستن با وی . || لاغر شدن یا مردن شتر فلان . || محاجّه کردن . (اقرب الموارد). || چیستان گفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || خواستن چیزی را. (اقرب الموارد). || شکسته شدن و ویران گردیدن دیوار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). تَداعَت ِالجُدران ُ؛ انقضَّت ْ و تهادَمَت ْ و قیل بلیت و تصدعت من غیر ان تسقط. (اقرب الموارد). || یکدیگر را خواندن . (آنندراج ) (از اقرب الموارد). رجوع به تداعی معانی شود. || ویران کردن : تداعیناعلیهم الحیطان َ من جوانبها؛ یعنی دیوارها را از اطراف ، به روی ایشان ویران کردیم . (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله