ترجمه مقاله

ترادف

لغت‌نامه دهخدا

ترادف . [ ت َ دُ ] (ع مص ) یار یکدیگر و پی یکدیگر شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تعاون . (اقرب الموارد) (المنجد). || مناکحت نمودن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تزویج هر یک از دو دوست زنی را از کسان خود بدیگری . (از اقرب الموارد). || پیاپی شدن . (زوزنی ) (دهار) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تتابع. (اقرب الموارد ) (المنجد). || در پس یکدیگر نشستن . (آنندراج ). در پس یکدیگر سوار شدن . (اقرب الموارد) (از المنجد). || یک چیز را دو اسم بودن ، و این لغت مولده است . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || در اصطلاح عبارت است از اتحاد در مفهوم ، و گفته اند توالی الفاظ است که دلالت آنها مفرد بود، بر شی ٔ واحد به اعتبار واحد. (تعریفات جرجانی ). || به اصطلاح ، آوردن دو لفظ مترادف در کلام و آن بقول رشیدالدین وطواط دو قسم است یکی هنر و دوم عیب ، هنر آنست که میان مترادفین در استعمالات تفاوت مائی باشد. مثالش از شیخ شیراز:
دریاب دمی صحبت یاری که دگر بار
چون رفت نیاید بکمندآن دم و ساعت .
و از این قبیل است وعد و وعید که با وصف ترادف تخالف استعمال دارد و عیب آنست که میان هر دو مترادف فرقی نباشد چون حرص و آز و جام و ساغر، لیکن آنچه به تتبع معلوم شددر متأخرین بلکه در قدما هم استعمال چنین مترادفات عیب نیست . کمال اسماعیل گوید:
حرامزاده و عیار را نداری دوست
مکارم تو از آن ترک جام و ساغر کرد.
ظهوری گوید:
چمن چمن سمن از باغ و بوستان بدن
دهندجلوه و در تنگی قبا دزدند.
بدیعی سمرقندی که اشعار او را صاحب رشیدی بمثل آورده :
شکر خدا که نیست چو ارباب حرص و آز
گاهی هوای بیدر و گه فکر ساغرم .

(از مطلع السعدین ) (از غیاث اللغات از آنندراج ).


رجوع به مترادف شود.
ترجمه مقاله