ترجمه مقاله

تراوش کردن

لغت‌نامه دهخدا

تراوش کردن . [ ت َ وِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) چکیدن . تراویدن :
نیست در دست سبوی من عنان اختیار
راز عشق از دل تراوش گر کند معذور دار.

صائب (از بهار عجم ) (از آنندراج ).


از خرامت بس که کیفیت تراوش می کند
نقش با رطل گران می گردد از رفتار تو.

صائب (ایضاً).


ترجمه مقاله