ترجمه مقاله

تربد

لغت‌نامه دهخدا

تربد. [ ت َ رَب ْ ب ُ ] (ع مص ) روی ترش کردن . (تاج المصادر بیهقی ). متغیر گردیدن روی کسی از غضب و ترش رو شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). از غضب ترش رو شدن . (آنندراج ). تعبس . (اقرب الموارد) (المنجد): تربد وجه فلان . (منتهی الارب ). || میغناک شدن . (تاج المصادر بیهقی ). میغناک شدن آسمان . (زوزنی ). ابرناک گردیدن آسمان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد): تربدت السماء. (منتهی الارب ). || تغییر یافتن رنگ . (اقرب الموارد) (المنجد). || دیدن در پستانهای مواشی نقطه های سیاه و سفیدی که پیش از زادن پدید آید. (از اقرب الموارد) (از المنجد).
ترجمه مقاله