ترجمه مقاله

تربزه

لغت‌نامه دهخدا

تربزه . [ ت ُ ب ُ زَ / زِ ] (اِ) تربز. هندوانه . (برهان ) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء) (فرهنگ رشیدی ).میوه ٔ شیرین مبردی که بقدر خربزه و نام دیگر تکلمیش هندوانه است . این لفظ در سنسکریت ترمبوجم است . در هندوستان این میوه را تَربوز گویند. (فرهنگ نظام ).
- امثال :
تربزه خور را به جالیز چه کار ، نظیر: به خوان کسان کدخدایی مکن . (امثال و حکم دهخدا ج 1 ص 543).
|| بادرنگ . || خیار. || ترب . (برهان ) (فرهنگ رشیدی ) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء). تربز. تربیز. (فرهنگ نظام ) :
آنچه نبینید نمودن که چه
تربزه ٔ بی مزه بودن که چه ؟

ضیاء بخشی (از انجمن آرا).


رجوع به ترب و تربز و تربیزه شود.
ترجمه مقاله